......
یک عمر خندیدم به شیطانی که بر انسان سجده نکرد.
اما امروز میخندم به یک عمر خندیدن خودم.
به چه چیز باید سجده میکرد؟
بخاطر چه چیز باید سجده میکرد؟به خاطر من؟یا به خاطر خالق من؟
به خاطر خالقی که ...
خدایا مگر تو خودت نگفتی که دل با یاد تو آرام میگیرد؟
پس کو آن آرامش ؟اینجا که حتی خیال آرامش هم وجود ندارد.
هر آن چیز را هم آرامم میکند میگیری.
جایی نوشته بود : کسی چه می داند شاید این جهان جهنم جهان دیگری باشد
اما مگر جهنم هم دادگاه دارد؟
دادگاهی که تو را برای گناه نکرده به آنجا ببرند
برای گناه نکرده ات به اشد مجازات محکوم شوی
و حکم را به سخت ترین شکل ممکن اجرا کنند
خدایا من امروز به بهشت و جهنم تو شک دارم
جایی میخواندم که «توقع نداشته باش که دنیا فقط شادی باشد غم چاشنی حیات است» اما من میگویم که غم همان حیات است که هیچ چاشنی ای ندارد.
وایسا دنیا من میخوام پیاده شم.
.....